و اتاق عمل بیمارستان مغز یک میوه فروش رو با یک روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودی رفتن دیدند میوه فروشه میگه اگه خدا بخواد سیب کیلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد دیدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم می زنه و میگه بدو بدو که امام حسینو کشتند . . .
مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته
یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر... وقتی برمیگرده رفیقش میگه خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب
از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره
رئیس: خجالت نمیکشی تو اداره داری جدول حل میکنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمیذاره آدم بخوابه!
به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم!
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم!
دو تا سوسک پولدار ازدواج می کنند. ماه عسل میرن توالت فرنگی!
مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد، سختافزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد، نرمافزار میگویند!
از ترکه می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن ؟ میگه : آخه من امتحان کردم�.. پیاده خیلی راهه
به ترکه میگن: توی عمرت، سختترین کاری که کردی چی بوده؟ میگه: پر کردن نمکدون! میگن: چرا؟ جواب میده: آخه سوراخهاش خیلی ریزه
ترکه شش قلو بچه دار میشه ، هر کدوم از بچهها یه رنگ بودند، بعد از کلی تحقیق میفهمند به جای قرص جلوگیری از اسمارتیز استفاده میکرده
ازترکه می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجاخسته شدم!!!!
ترکه جلوی پمپ بنزین داشته سیگار میکشیده، بهش میگن: جلوی پمپ بنزین سیگار نکش.میگه: هه هه! من جلوی بابام هم سیگار میکشم
ترکه میره ماشینشو بیمه کنه، آقاهه بهش میگه ایشااله هیچوقت از بیمهتون استفاده نکنید، ترکه هم میگه ایشااله تو هم از این پوله خیر نبینی
ترکه:آقا این همسایه مون ساعت 2 نصفه شب هی با مشت میکوبید به دیوار خونمون! دوستش:عجب آدم های مردم آزاری پیدا میشن.حتماً نذاشتن بخوابی؟ ترکه:نه,خوشبختانه خواب نبودم,داشتم شیپور تمرین می کردم
به رشتیه میگن چرا از سربازی معاف شدی؟
میگه آخه من تک پدر هستم
لره با ذوق به دوستش میگه : بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو حلش کردم! دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟ لره میگه: نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال
دو تااصفهانی دراز کشیده بودند یکیشون داشته خمیازه می کشیده اون یکی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا بزن
39341 بازدید
22 بازدید امروز
32 بازدید دیروز
68 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian